راز آرامگاه من، آرامگاه کوروش...

متن اصلی

 

سلام بچه‌ها!من کوروش هستم، پادشاهی که خیلی سال پیش در سرزمین ایران، بخشش و دادگری را برای همه مردمش مهم می‌دانست.شاید اسمم را در کتاب‌ها یا قصه‌ها شنیده باشید!امروز می‌خواهم شما را به جایی ببرم که سال‌هاست آرام گرفته‌ام؛آرامگاه من در پاسارگاد، جایی که بر دل دشت‌های فارس نشسته و همیشه آفتاب روش می‌تابد.

وقتی زنده بودم، آرزو داشتم سرزمینی بسازم که همه با هم مهربان باشند؛هیچ‌کس به دیگری ظلم نکند و حق هر کسی رعایت شود.آدم‌های سرزمین من، از هر جا و هر قومی، می‌توانستند آزاد زندگی کنند.دوست داشتم بعد از سال‌ها، جایی باشد تا مردم بیایند و یادشان بماند که شادی و صلح و دوستی از هر چیزی مهم‌تر است.پس دستور دادم در دل دشت پاسارگاد، بنایی از سنگ‌های بزرگ بسازند.سنگ‌هایی که کنار هم محکم ایستادند تا سال‌ها من را در آغوش بگیرند.هر مسافری که از کنار آرامگاهم می‌گذرد، به گذشته نگاه می‌کند و شاید کمی به یاد آرامش و دوستی بیفتد.

می‌دانید چرا باید این بنا را از خطر و نابودی دور نگه دارید؟چون آرامگاهم نه فقط یک خانه‌ی سنگی،بلکه یک نشانه است؛نشانه‌ای از آرزوهای من برای همه بچه‌های دنیا؛که مهربان باشند و سرزمینشان را دوست داشته باشند و هیچ‌وقت خوبی را فراموش نکنند.پس اگر یک روز گذرتان به پاسارگاد افتاد،یادتان باشد از من و آرزویم محافظت کنید،شاید شما هم روزی پادشاه قلب‌ها شوید.

اطلاعات اثر

رسانه
نوشتاری | قصه
نوع اثر
دوره تاریخی
موقعیت سیاسی
مواد و مصالح

کلیدواژه‌ها

ارزیابی و نقطه‌نظرات

{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.singularReviewCountLabel }}
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.pluralReviewCountLabel }}
{{ options.labels.newReviewButton }}
{{ userData.canReview.message }}
از همین نگارنده
قصه‌ی «شاه عباس و نگین گرد کویر»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شاه عباس صفوی، سال‌ها پیش، وقتی کاروان‌هایم از کویر داغ عبور می‌کردند، می‌دانستم که این بیابان اگر پناه...

1

1

zeinodin
قصه‌ی «بهار و مهمانخانهٔ آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شهر بهار، از روزگاران کهن کنار دشت‌ها و کوه‌های همدان زندگی کرده‌ام. بادهای خنک بهاری و بوی خاک باران‌خ...

1

1

IMG_0736
قصه‌ی «کوه و مهمانخانه‌ی آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، کوه بلند کنار کویر، هزاران سال است که اینجا نشسته‌ام. باد و خورشید، برف و باران، همه را دیده‌ام. اما یک...

1

1

IMG_0735

وارد شوید

ایمیل *
گذرواژه *